۱۳۸۹ مرداد ۱, جمعه
۱۳۸۹ تیر ۲۵, جمعه
بدان
در جمله ای از علی رحیمی متخلص به گل
خواندم
خدا یک مفهوم است
حال متوجه این جمله شده ام
خدا یک مفهوم است
ولی
هنوز باید بیشتر بدانم.
با تو هستم؟!
امروز باز شروع شد
من بودم و عشقی در وجودم
روز شروع می شود
هر چی چرت و پرت بیشتر بگی بیشتر طرفدار داری
هر چی جاهل تر باشی بیشتر دنبال تو هستند
روز شده
آفتاب زده
من هستم و عشقی در وجودم
سرخوش هستی و مست
ولی تا ناله نکنی نمیان طرفت
شاد باشی می گن این مشکل داره
روز شده آفتاب زده
سرد هست
بیین منم دارم ناله می کنم
اصلا یاد گرفتیم ناله کنیم
چرت و پرت بگیم
با خودم بگم فک کن
هی لعنتی با تو هستم بشین فک کن ببین چی کم داری؟ چی می خوای؟ چی نمی خوای
آخه تا کی می خوای اینجوری باشی
آدم شو، میفهمی آدم شو
از دست تو
۱۳۸۹ تیر ۱۲, شنبه
با بلیط، بدون بلیط، تنها شما انتخاب می کنید!
منتظر قطار زندگی ایستاده اند
حرارت نفس را حس می کنی
قطار ایستاد
هیچ کس آگاه نیست جا برای همه است
شلوغ،پر حرارت و صدا بسیار
عده ای نگران هستند
می خواهند بدون بلیط سوار شوند
همه سوار شدند
با بلیط
بدون بلیط
افراد زیریک ثانیه هم تخفیف داده نمی شوند
هو هو هو
حرکت کرد
نگاه ها به اطراف است
تیک تیک
صدای زمان است
گذشت، می گذرد، فرا خواهد رسید
ثانیه ها را می گویم
دیگر به اطراف نمی نگرند
به خود می نگرند
آنان که بدون بلیط سوار شدند
پیاده شدند
آنان که به زور سوار شدند
خسته شدند
ایستگاه بعدی نگه دارید
عده ای در قطار هستند
با آرامش و هدف
راننده:
ایستگاه است
کسی پیاده نمی شود؟
با لبخند
نه
ما تا ایستگاه پایانی با شما هستیم
یادم باشد
راننده را سوار بر یک قطار دیگر کنم
تا ببینم کدام ایستگاه پیاده می شود
بلیط او تخفیف داده شد.
آرتمیس
دوازده تیر ماه 1389 خورشیدی
ساعت: 13:47